جدول جو
جدول جو

معنی عدل پرور - جستجوی لغت در جدول جو

عدل پرور
(یَ / یِگَ)
پرورندۀ عدل. مربی عدالت. دادپرور:
ز اقبال عدل پرور او جای آن بود
کز ننگ زنگ بازرهد یکسر آینه.
خاقانی.
و نسیم خصائل عدل پرور و شمیم شمایل فضل گستر او جماد و موات را چون دم مسیحا حرکت وحیات آورد. (سندبادنامه ص 342)
لغت نامه دهخدا
عدل پرور
مربی عدالت، داد پرور
تصویری از عدل پرور
تصویر عدل پرور
فرهنگ لغت هوشیار
عدل پرور
دادبخش، دادگر، دادور، عدالت گستر، معدلت پرور، معدلت خواه
متضاد: ظالم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلپرور
تصویر دلپرور
(دخترانه)
بسیار مطبوع، پرورش دهنده دل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فضل پرور
تصویر فضل پرور
کسی که اهل فضل را پرورش داده و گرامی بدارد، فاضل پرور
فرهنگ فارسی عمید
آنکه ادیبان و اهل ادب را دوست دارد و آنان را تشویق و ترغیب می کند، دوستدار دانش و فرهنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل پرور
تصویر گل پرور
آنکه گل پرورش دهد، باغبان، گل پرورنده
فرهنگ فارسی عمید
(زَ اَ دو دَ / دِ)
دل پرورنده. پرورندۀ دل. آنکه دل را پرورش دهد. تربیت کننده باطن:
برآراستندی به فرهنگ و رای
سخنهای دل پرور جان فزای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
مشوق ادب. مروّج فرهنگ:
چشم بدان دور باد از آن شه کان شه
سخت ادب پرور است و علم خریدار.
فرخی، ادباب بلاد، پر کردن آنرا از عدل
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل پرور
تصویر دل پرور
تربیت کننده باطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادب پرور
تصویر ادب پرور
مشوق ادب
فرهنگ لغت هوشیار
پرورده شده در عیش و عشرت: ای خنک جان عیش و عشرت کز چنین فتنه دور شد در تو. (هفت پیکر 88)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضل پرور
تصویر فضل پرور
هنر پرور، دانا پرور کسی که اهل فضل را تربیت کند فضلا پرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل پرور
تصویر گل پرور
آنکه گل را تربیت کند باغبان
فرهنگ لغت هوشیار